ماجرای کتک خوردن گوگوش از زبان خودش.
ماجرای کتک خوردن گوگوش از زبان خودش
فائقه آتشین مشهوربه گوگوش در مصاحبه ای از کتکهای زیادی که از نامدریش میخورده است پرده برداشت . گوگوش اظهار کرد این کتکها هنوز هم بر او اثر گذاشته است.با هم مصاحبه گوگوش با خانم هما احسان را میخوانیم :
از مولوی چه دركی كردی ؟ فهمیدی ؟
بسیار
بسیار ؟
اما یك قطره هم هنوز نمی دونم از این دریا . از این دریای معرفت هنوز یك قطره هم نمی دونم
چیزی از او یادت هست ؟
ای قوم به حج رفته كجایید كجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
…
یك گوگوش دیگری ست این گوگوش , به هر حال گوگوش جان حاصل این همه درد و رنج و تجربه و مشاهده و سكوت و خانه داری و اینا چیه ؟
كتك خوردنا
كتك خوردن ؟ بدنی كه نه , ولی كتك روزگار ؟
نه … كتك بدنی
كتك بدنی هم خوردی ؟
از زن پدر … بسیار
واقعا كتك می خوردی بسیار ؟ و هنوز یادت نرفته
گفتم تاثیر گذاشته … میاد گاهی
این خانم در قید حیاته ؟
بله
دیدیش اخیرا ؟
اخیرا نه ولی در كاناداست
بخشیدیش یا نه ؟
خیلی وقته
خیلی وقته بخشیدیش , خب حالا حاصل این همه زجر و درد و شكنجه و بالا و پایین و سكوت و تحقیر و تحبیب و همه ی اینا , همه ی اینا ؟
خام بدم پخته شدم سوختم
عجب !!! … به چند زبون خوندی تو تا حالا ؟
چیزی حدود 12-11 زبون ترانه خوندم
ولی به چند زبون صحبت می كنی ؟
به زبان شیرین فارسی , به زبان شیرین آذری , كمی انگلیسی , كمی ایتالیایی و كمی هم فرانسوی , كه ایتالیایی و فرانسوی رو باید برم تو محیط تا دوباره یادم بیاد
ولی به ارمنی هم خیلی ترانه خوندی ؟ نه ؟
ارمنی هم بله , به ارمنی زیاد خوندم البته رو صحنه زیاد خوندم
در چه كشورهایی جز ایران و در چه جوامعی جز ایرانیان محبوبیت و شهرت داری ؟
مهم ترینش تاجیكستان , یعنی كشورهای جدا شده از اتحاد جماهیر شوروی , تاجیكستان , قزاقستان , آذربایجان , افغانستان حتما و در افریقا تا حدودی مصر ولی مهم تر از همه در تونس , من چند بار در فستیوال كارتاژ برنامه اجرا كردم از رئیس جمهور سابق تونس آقای حبیب بو رقیبه مدال فرهنگ تونس رو گرفتم و دوستان خیلی خوبی هم د راون جا دارم
ولی تاجیك ها شنیدم خیلی بهت علاقه دارند ؟
گفتم , اول تاجیك ها هستند برای این كه بسیار لطف و محبت به من دارند
می تونم بگم : دلا نزد كسی بنشین كه او از دل خبر دارد … به زیر آن درختی رو كه او گل های تر دارد … من دو بیت شعر گفتم خیلی سال پیش در ایران زمانی كه تو همون رویای خودم بودم و دلم می خواست بهش دست پیدا كنم , در اون نشیبی كه بودم و به فراز فكر می كردم این دو بیت را گفتم كه دلم می خواد در انتهای این مصاحبه بخونم , گفتم كه
در این خلوتگه امشب با خدا گویم كه ای ایزد
ترانه خوانی و شعر و مناجات از تو انگیزد
چه گویم من كه مهرم بر لب است از عشق لاهوتی
و كس را در حضور تو نمی بینم كه برخیزد
عجب !!! … مناجات می كنی ؟
همیشه
خدا نگهدارت باشه
خدا نگهداره همه باشه
چند سالت بود كه رفتی برای اولین بار در دربار خوندی ؟ تو به عنوان یك خواننده ی دربار هم معروفی ؟
من اولین بار خیلی كوچیك بودم كه به دربار رفتم زمانی كه ثریا ملكه ی ایران بود , چیزی كه خاطرم هست اینه كه لباس ثریا خیلی زیبا بود و من فقط دلم می خواست به لباسش دست بزنم و نشستم بغلش و با لباسش بازی كردم
جدی میگی ؟؟
بله
رفتی اون جا آواز خوندی ؟
یادم نیست , آوازم رو یادم نیست ولی لباسش یادمه . بار دوم , ملكه ی ایران , فرح بود
ببین می خوام اون بار اول را بیشتر روش بمونی , ملكه ثریا بود و كجا بود مراسم ؟
كاخ مرمر
مناسبت خاصی بود ؟
نمی دونم , یادم نیست
چند سالت بود ؟
خیلی كوچیك بودم فكر می كنم چهار یا پنج سالم بود
عجب !!! … خب رفتی اون جا كه آواز بخونی رفتی و اون وقت نشستی رو دامن ملكه ؟
بعد از برنامه منو صدا كردند منو خواستند كه نشستم پیششون و با پیرهنش بازی كردم , هر چی سوال می كرد من همین طور با این پیرهنه فقط بازی می كردم و جوابشو می دادم , چند سالته ؟ چی كار می كنی ؟ مامانت كیه ؟ بابات كیه ؟ از این حرفا
وقتی وارد شدی صحنه بود یا مهمانی خصوصی ؟
نه , مهمانی خصوصی بود یه محوطه ای بود كه همه دور تا دور نشسته بودند و یك كاناپه ای هم بود روبروی كاناپه ای كه شاه و ملكه نشسته بودند … اون جا بود كه والاحضرت ها , والاحضرت شهناز , والاحضرت شمس … اینا یادمه … چون یادمه كه والاحضرت شهناز یه جفت گوشواره به من دادند همون جا به گوشم كردند , یه جفت گوشواره ی كوچولو … دیگه چیزی یادم نیست … یه چیز دیگه كه یادمه اون شب كسان دیگری هم بودند كه برنامه داشتند , یه آقایی بود پا به سن گذاشته ها بیشتر فكر می كنم یادشون باشه , یه هنرمندی بود به نام آقای رسولی كه در شكوفه نو پیش پرده خوانی می كرد این آقا یه الاغ درست كرده بود از مقوا كه می رفت توش و سوارش می شد , یه ترانه ای داشت به نام الاغ جون , الاغ جون كه اینو می خوند … اون جا كه من نشسته بودم با این پیرهن بازی می كردم مرحوم رسولی داشت الاغ جونو می خوند , دو تا سگ , كه نمی دونم سگ های والاحضرت شهناز بودند یا والاحضرت شمس , دنبال این الاغه كردند , این آقای رسولی می خوند و می رفت اون سگ ها هم دنبالش … این تصویری بود كه از بار اول دارم … بار دوم نه , همین بار اول خیلی بامزه ست , تاریخیه …
دختر چهار پنج ساله ای آمده است به دربار كه نمی دونه دربار چیه ؟ بهت یاد دادند چی كار باید بكنی ؟ چه جوری باید رفتار كنی ؟
نه , یعنی یادم نیست , نمی دونم … اگه چیزی هم باشه حتما پدرم بهم گفته دیگه كه مواظب خوندنت باش كار ی نكنی , از اون كارهای بد نكنی , البته اون بار دوم هست , یك بار دومی هست كه اون تعریف كردنیه
بگو بگو پس
بار دوم باز به همین كاخ مرمر فرا خوانده شدم برای اجرای برنامه كه این بار اركستر داشتم
چه خبر شده بود ؟
فرح پهلوی ملكه ی ایران بود , تازه ازدواج كرده بودند و من دیگه خیلی زمانی كه مراسم ازدواجشونو ازتلویزیون پخش می كردند دیگه عرش اعلا را سیر می كردم این قدر لذت برده بودم از زیبایی این خانم , وقتی وارد شدم كه برنامه اجرا بكنم فكر می كنم 12-11 سالم بود قبل از این كه برم پشت میكروفن , یكراست رفتم طرف جایگاه اعلیحضرت و علیاحضرت و دستمو دراز كردم باهاشون دست دادم و گفتم : سلام
گارد پشت كله تو نگرفت ؟
نه فقط من از قیافه ی این دو فهمیدم كه ای وای مثل این كه كار بدی كردم , اصلا به روی خودم نیاوردم رفتم سلام كنم دیگه … اومدم پشت میكروفن برنامه رو اجرا كردم و وقتی برنامه ام تموم شد پشت صحنه پدرم گوشمو گرفت كه : كی بهت گفت … گارد هم آماده كه این داره كجا میره ؟ ای وای
,كه ,؟ ,… ,هم ,بار ,؟ ,یادم نیست ,نمی دونم ,فكر می ,بود كه
درباره این سایت